پیغام مدیر :
با سلام خدمت شما بازديدكننده گرامي ، خوش آمدید به سایت من . لطفا براي هرچه بهتر شدن مطالب اين وب سایت ، ما را از نظرات و پيشنهادات خود آگاه سازيد و به ما را در بهتر شدن كيفيت مطالب ياري کنید.
شعر
نوشته شده در چهار شنبه 22 بهمن 1393
بازدید : 1406
نویسنده : حسین

 

دلخوش نباش
به تسبیح
و چند هزار ذکر...
معنای حقیقی "ذکر"،
چیزی نیست جز:
وقت گناه،
یاد خدا،
ترک گناه...
همین...

 

از طرف وبلاگ:www.lovely-namaz.blogfa.com


:: برچسب‌ها: شعر , نماز , معنا , تسبیح , حقیقی ,



دفتر عشق
نوشته شده در دو شنبه 14 مهر 1393
بازدید : 430
نویسنده : حسین

دفتر عشـــق كه بسته شـد
دیـدم منــم تــموم شــــــــــــــــــــــــدم
خونـم حـلال ولـی بــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدون
به پایه تو حــروم شــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدم
اونیكه عاشـق شده بــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــود
بد جوری تو كار تو مونــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــد
برای فاتحه بهــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــت
حالا باید فاتحه خونــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــد
تــــموم وســـعت دلــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــو
بـه نـام تـو سنــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــد زدم
غــرور لعنتی میگفـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــت
بازی عشـــــقو بلــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدم
از تــــو گــــله نمیكنــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم
از دســـت قــــلبم شاكیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم
چــرا گذشتـــم از خــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــودم
چــــــــراغ ره تـاریكــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــیم
دوسـت ندارم چشمای مـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــن
فردا بـه آفتاب وا بشـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه
چه خوب میشه تصمیم تــــــــــــــــــــــــــــــــو
آخـر مـاجرا بــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــشه
دسـت و دلت نلــــــــــــــــــــــــرزه
بزن تیر خـــــــــــــــــلاص رو
ازاون كه عاشقـــت بود
بشنواین التماس رو
ــــــــــــــــــــــ
ـــــــــــــــ
ـــــــــــ
ـــــــ


:: برچسب‌ها: عاشقانه , قشنگ , شعر , دفتر , عشق ,



شب اول قبر
نوشته شده در چهار شنبه 19 شهريور 1393
بازدید : 456
نویسنده : حسین

اومد پيشم حالش خيلي عجيب بود فهميدم با بقيه وقتا فرق ميکنه


گفت: رفیق يه سوال دارم که خيلي جوابش برام مهمه

گفتم: چشم اگه جوابشو بدونم خوشحال ميشم بتونم کمکت کنم

گفت: من رفتني ام!

گفتم: يعني چي؟

گفت: دارم ميميرم

گفتم: دکتر رفتی، خارج از کشور؟

گفت: نه همه دکترا اتفاق نظر دارن، گفتن خارج هم کاري نميشه کرد.

گفتم: خدا کريمه، انشالله که بهت سلامتي ميده

با تعجب نگاه کرد و گفت: اگه من بميرم یعنی خدا کريم نيست؟

فهميدم آدم فهميده ايه و نميشه کلاه سرش گذاشت

و الکی امیدوارش کرد

گفتم: راست ميگي، حالا سوالت چيه؟

گفت: من از وقتي فهميدم دارم ميميرم خيلي ناراحت شدم

از خونه بيرون نميومدم

کارم شده بود تو اتاق موندن و غصه خوردن

تا اينکه يه روز به خودم گفتم تا کي منتظر مرگ باشم

خلاصه يه روز صبح از خونه زدم بيرون مثل همه شروع به کار کردم

اما با مردم فرق داشتم، چون من قرار بود برم و

انگار اين حال منو کسي نداشت

خيلي مهربون شدم، ديگه رفتاراي غلط مردم خيلي اذيتم نميکرد

با خودم ميگفتم بذار دلشون خوش باشه که سر من کلاه گذاشتن

آخه من رفتني ام و اونا انگار موندنی

سرتونو درد نيارم من کار ميکردم اما حرص نداشتم

بين مردم بودم اما بهشون ظلم نميکردم و دوستشون داشتم

ماشين عروس که ميديم از ته دل شاد ميشدم و دعا ميکردم

گدا که ميديدم از ته دل غصه ميخوردم و

بدون اينکه حساب کتاب کنم بهشون کمک ميکردم

مثل پير مردا برای همه جوونا آرزوي خوشبختي ميکردم

الغرض اينکه اين ماجرا منو آدم خوبي کرد و مهربون شدم

حالا سوالم اينه که من به خاطر مرگ خوب شدم

و آيا خدا اين خوب شدن منو قبول ميکنه؟

گفتم: بله، اونجور که میدونم و به نظرم ميرسه

آدما تا دم رفتن و مرگ خوب شدنشون واسه خدا عزيز و مهمه

آرام آرام خدا حافظي کرد و تشکر، وقتی داشت

ميرفت گفتم: راستي نگفتي چقدر وقت داري؟

گفت: معلوم نيست بين يک روز تا چند هزار روز!!!

يه چرتکه انداختم ديدم منم تقريبا همين قدر

وقت دارم. با تعجب گفتم: مگه بيماريت چيه؟

گفت: بيمار نيستم!

گفتم: پس چي؟

گفت: فهميدم بالاخره یک روز مردني هستم، رفتم

دکتر گفتم ميتونيد کاري کنيد که

اصلا نميرم گفتن نه. پرسیدم خارج چي؟ و باز جواب دادند نه!

خلاصه دوست عزیز ما رفتني هستيم, وقتش فرقي داره که کی باشه؟

باز خنديد و رفت و دل منو با خودش برد....

اگر این پیام را دریافت کردی بدون که خدا تو رو خیلی دوست داشته

که امروز این زنگ خطر رو برات بصدا در آورده

پس ...

تو هم برای عزیزانت بفرست و زنجیره مهربانی را ادامه بده

برای اونایی که یادشون رفته که یک روز رفتنی هستند ...

شاید حرص می زنند و دیگران را می آزارند ...

دوستان من هم رفتنی ام مرا ببخشید از صمیم قلب ..........
________________________________
شاید شیعه ای امشب شب اول قبرش باشه......
شادش کنیم با ذکر صلوات....
یه شب هم نوبت ما میشه..
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم


:: برچسب‌ها: خدا , قیامت , شعر , شب , قبر , اول ,



گاهی تنهایی،یعنی خیلیا در حدت نیستن..
نوشته شده در سه شنبه 18 شهريور 1393
بازدید : 474
نویسنده : حسین

گاهی تنهایی،یعنی خیلیا در حدت نیستن...


سکوت کن...بزار غمهایت سربسته بمانند...گاهی سبک نشوی سنگین تری...باورکن



 


:: برچسب‌ها: عاشقانه , قشنگ , شعر ,



پشت سرم حرف بود...
نوشته شده در شنبه 23 فروردين 1393
بازدید : 669
نویسنده : حسین

╗════════════════╔
║ پـُشتــــ ِ سـَرَم حـَرفـــ بـُود... ║
╝════════════════╚
╗════════╔
║ حـَدیثـــ شـُد! ║
╝════════╚
╗══════════════╔
║ مـﮯ تـَرسـَم آیــﮧ شـَوَد!!!║
╝══════════════╚
╗═════════════════╔
║ سـُوره أش ڪُـنند بـﮧ جـَعل!!! ║
╝═════════════════╚
╗══════════════════════════╔
║ بـَعد تـَڪفیرَم ڪُـنند این جـَمآعـَتــــ ِ نآ أهل...! ║

╝══════════════════════════╚


:: برچسب‌ها: شعر , قشنگ , حرف , پشت , سر ,



صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 49 صفحه بعد